سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارغوان(ابتهاج)

نمیدونم در بیان و توصیف این شعر چه بگویم
فقط بدانید سراینده اش ابتهاج است
همین...
--------------------------------------------------------------------
چه فکر میکنی؟
که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ایست زندگی
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده راه بسته ایست زندگی
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب
غرق شد...
هوا بد است
تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه ترا؟
که با هزار سال
بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود
تو از هزاره های دور آمدی
دراین درازنای خون فشان
به هر قدم,نشان نقش پای توست
دراین درشتناک دیولاخ
ز هر طرف,طنین گام های رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه وفای توست
به گوش بیستون هنوز صدای تیشه های توست
چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چه دام ها که از تو گشت سر بلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه کن
هنوز,آن بلند دور
آن سپیده
آن شکوفه زار انفجار نور, کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی همواره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بی افتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز
چه فکر میکنی؟
جهان چو آبگینه شکسته ایست
که سرو راست هم درو شکسته مینماید
چنان نشته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته مینماید
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست این  درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند,رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست,زنده باش

نوشته شده در یکشنبه 89/5/10ساعت 6:37 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» صنعت و ...
عصر شعر
حسن کسایی هم رفت
عکس مستند در سفر اخیر مشهد
غلامعلی پیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com