سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارغوان(ابتهاج)

اسباب عیش نیست به کاشانه جهان

می‌برد کاش سیل فنا خانه جهان

 

خون می‌خورم، خون دل خویش همچو خم

تا پا نهاده‌ایم به میخانه جهان

 

مستی درد دارد و در پی خمار غم

نوشیده‌ایم باده ز پیمانه جهان

 

غم ماند و عمر رفت دریغا که هیچ سیل

این نقش را نشست ز ویرانه جهان

 

جز نقش‌های درهم رویا چه دیده‌ایم

ما را به خواب می‌کند افسانه جهان

 

در زیر آسیای فلک، کاش از فشار

یکباره خرد می‌شدی این دانه جهان

 


نوشته شده در دوشنبه 88/1/24ساعت 5:38 عصر توسط جلال یقموری نظرات ( ) |

شخصیت سهراب سپهری برای خیلی از ما روشنه، کسی که فقط شاعر نبود شخصی آشنا به فلسفه و عرفان و مسافری که به بسیاری از کشورهای غربی و شرقی سفر کرده و حاصل این امور تو شعراش تبلور پیدا کرده. ولی شاید خیلیا ندونن که سهراب غزل هم می‌گفته غزلیاتی که از این به بعد می‌خونید از سهراب سپهریه به نقل از کتاب هنوز در سفرم که توسط دخترش پریدخت سپهری نوشته شده.

 

آمدم از ره به رویم در چو کس نگشود رفتم

گرم پیکر آمدم افسرده تار و پود رفتم

 

جای آسودن چو نبود رهروان رنج سفر به

آمدم از ره نشسته رو غبار آلود رفتم

 

ساحل هستی نبرد از یاد من موج عدم را

گر ز دریا آمدم دریا طلب چون رود رفتم

 

بر سبک خیزان سیه زندان هستی تنگ آمد

روزنی گر یافتم بیرون از آن چون دود رفتم

 

در خور ماندن نداند هیچ روشندل جهان را

شبنمی بودم که هم دیر آمده هم زود رفتم

 

بی نشان زین ره نشاید رفت از این منزل شتابان

تا غبار کاروان در راه پیدا بود رفتم


نوشته شده در پنج شنبه 88/1/20ساعت 11:29 عصر توسط جلال یقموری نظرات ( ) |

<      1   2      

آخرین مطالب
» صنعت و ...
عصر شعر
حسن کسایی هم رفت
عکس مستند در سفر اخیر مشهد
غلامعلی پیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com