سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارغوان(ابتهاج)

سخن نویسنده:

همچنان مطالب قبلی ،این مطلب نیز با جستجوی زیاد و جمع آوری مطالب مفید، به دست آمده است

امید است که مورد توجه واقع شود

منتظر نظرات سازنده ی شما هستم

یا حق

========================================================

پرویز صدیقی پارسی(معروف به پرویز یاحقی)در 31 شهریور سال 1314 شمسی در تهران خیابان صفی علیشاه تولد یافت. پدر پرویزازمردان روشنفکر و تحصیل کرده ی زمان خود بود.واز آنجا که بیشتر در ماموریت های اداری به سر می برد اکثرا فرزند کوچک وبا استعدادش، پرویز، در خانه استاد حسین یاحقی( دایی هنرمند خود) به سر می برد. سه یا چهار سال بیشتر نداشت که با انگشتان کوچکش روی آب پاش باغبانی پدرش ضرب می گرفت و نغماتی که از استاد حسین خان یاحقی(دایی هنرمندش) ودوستانش شنیده بود را زمزمه می کرد.

روح بزرگ و پر التهاب وی آرامش رااز وی صلب نموده، در صدد دستیابی به سازی برآمد.شاید آسان ترین سازی که در ایام کودکی میتوانست در اختیار او قرار بگیرد نی لبک کوچک و ظریفی بود که تهیه آن برای او چندان مشکل نبود.او سعی داشت نغمات دلنشینی که در فضای خانه و در کلاس درس استاد به گوش میرسید با ساز کوچک خود اجرا نماید.

استاد پرویز یاحقی


استاد که همشیره زاده خود را شیفته ودلباخته موسیقی می دید واز دورونزدیک متوجه حالات او بود سعی کرد تا رضایت پدرومادر پرویز را برای تقدیم هنرمندی بزرگ به عالم موسیقی جلب نماید. ولی پدرش که از کارمندان عالی رتبه وزارت امور خارجه بود ، با این مسئله مخالفت کرد. از طرفی خانه ی آنها محل رفت و آمد بزرگترین چهره های موسیقی(استادان محجوبی،حسین تهرانی ، صبا ، نی داود، عبادی و ...) بود و او تقریباً هر روز شاهد هنرنمایی آنان بود.با اینکه پدرش با موسیقی بیگانه نبود ،اما دلش میخواست که پسرش مهندس یا دکتر شود نه یک موسیقیدان.
مخالفت پدر از یک سو و تاکید دایی از سوی دیگر ،کار را به جایی رساند که پدرش تصمیم گرفت او را از این محیط دور کند و به بهانه ماموریت او را از کشور خارج کرد.

پرویز به خاطر دوری از تمامی عشق و آرزوهایش (موسیقی) به سختی بیمار شد. بیماری پرویز هر روز داشت شکل جدی تری به خود می گرفت و پدرش که بسیار او را دوست می داشت ، هر روز او را نزد یک پزشک می برد. بعد از مدتی نزد این پزشک و آن پزشک رفتن عاقبت یک دکتر فرانسوی پس از معاینات زیادی به پدرش گفت که فرزند خرد سال شما از دوری چیزی رنج می برد. از او خواست که هر چه زود تر آن چیز را که از پرویز دور کرده به او باز گرداند.دکتر به پدرش گفت که اگرغیرازاین باشد کودک شما از بین می رود.
سه یا چهار سال آنجا به سختی گذشت .تا این که در آستانه ی ده سالگی با پول تو جیبی که جمع کرده بود، از خانه ی پدری فرار کرد و به ایران باز گشت.او در ایران ماند و نزد استاد حسین یاحقی تعلیم موسیقی را به صورت جدی ادامه داد.
علاقه واستعداد شگرف پرویز در فراگیری (نت) وملودی های گوناگون موسیقی باعث حیرت استاد شد.و می دید که دوره های ردیف اول موسیقی راکه شاگردان دیگر دوران زیادی را صرف آموختن آن می کنند، به سرعت طی کرده ودر حالی که از نظر سن و قد و قامت از همه ی آنها کوچکتراست در فراگیری دروس به آنها کمک میکند.دوره آموزش ردیف های پنجگانه دیگر استاد که عبارت بود از پیش درآمدها و چهارمضرابها و آهنگهای ضربی ودستگاههای موسیقی ایرانی بودوتا دوره ی عالی بود یکی پس از دیگری طی شد در حالی که پرویز بیش از 11سال از سنین عمرش طی نشده بود.
منزل استاد یاحقی که در آن زمان محل اجتماع ورفت وآمد موسیقیدانان بزرگی نظیراستادان: ابوالحسن صبا ,مرتضی محجوبی,علی اکبرشهنازی,رضامحجوبی,حسین تهرانی,رضا قلی ظلی,مرتضی نی داود وغیره بود وموقعیت خاصی برای دانشجویان موسیقی پدید آورده بود.استاد ابوالحسن صبا که متوجه نبوغ و استعداد خارق العاده وی شده بود از استاد او(حسین یاحقی) خواسته بود که چندی هم در نزد وی کار کند.پرویز با اشتیاق فراوان آن را پذیرفت ومدت 2سال نیز نزد استاد صبا به فراگیری ردیف های ایشان مشغول گشت.

روزها پس از یکدیگر سپری می شد تا اینکه برای اولین بار در سن پانزده سالگی به رادیو راه پیدا کرد و یک قطعه ساز تنها اجرا کرد. اما پدرش اجازه نداد که از نام فامیل صدیق پارسی استفاده کند. به همین دلیل دایی اش گفت که تو از این به بعد از نام فامیل (یاحقی) استفاده کن.
از همان زمان پرویز صدیقی پارسی با عنوان پرویز یاحقی فعالیت خود را در ارکستر استاد یاحقی ادامه داد تا این که در شانزده سالگی اولین ارکستر خود را ، تشکیل داد.
در همان سال ها با استاد فقید مرحوم جواد بدیع زاده آشنا شد.
پرویز یاحقی همکاری خود را تا سن هجده سالگی با رادیو ادامه داد،تا اینکه بنا به دعوت شادروان داوود پیرنیا برای برنامه ((گلها)) دعوت گردید و او آهنگی بنام ( امید دل من کجایی ) را برای این برنامه ساخت که با صدای زنده یاد غلامحسین بنان پخش گردید، که نوازندگان ارکستر این آهنگ عبارت بودند از: ابوالحسن صبا،حسین یاحقی،مرتضی محجوبی ،علی تجویدی ، حبیب الله بدیعی و... که این عزیزان هر کدام خورشید تابانی در عرصه موسیقی بودند

پرویز  یاحقی


((پرویز یاحقی یکی از بهترین سلیست های برنامه گلها بود و آثار به جا مانده این هنرمند والا برای هر صاحبدلی الهام برانگیز است))

 

سالشمار زندگی استاد:

31 شهریور 1314: تولد در تهران، خیابان صفی علی‌شاه، در خانواده «صدیقی پارسی»، مادرش (به نام «بدوی») از خواهران حسین یاحقی است. پدر، دیپلمات و کارمند وزارت امور خارجه است.


1321ـ 1319: اولین بارقه‌های استعداد موسیقی را بروز می‌دهد. استاد ابوالحسن صبا او را می‌بیند و به دوستش، استاد حسین یاحقی، سفارش تعلیم او را می‌کند. حسین یاحقی به‌‌رغم مخالفت‌های خانواده، پرویز کوچک را آموزش می‌دهد.


1326ـ1322: اولین برنامه تک‌نوازی او ایستگاه بی‌سیم و پهلوی،‌ رادیو تهران، اجرا می‌شود. شماری از مردم فکر می‌کنند که استاد حسین یاحقی برنامه اجرا کرده است. افسانه «کودک اعجوبه» آغاز می‌شود. آموزش نزد «دایی جان حسین» ادامه می‌یابد. کودک اعجوبه، زندگی خانوادگی بی‌آرامشی را طی می‌کند.


1330 ـ 1327: آوازه شهرت او در تهران می‌پیچد.
حسین یاحقی، تعلیم بعضی شاگردان و کار با خوانندگان نظیر منوچهر همایون‌پور را به او می‌سپارد. او برنامه‌های دیگری را در رادیو اجرا می‌کند، از خانواده پدری قطع علاقه می‌کند و از مدت‌ها پیش به خانواده دایی جان حسین می‌پیوندد. تحصیلات دبیرستان را نیمه‌کاره می‌گذارد. با منوچهر شفیعی، بهرام سیر، قاسم جبلی، نواب صفا، بیژن ترقی و... معاشرت و مسافرت می‌کند و اولین صفحه‌های گرامافون از نواخته‌های او در کمپانی ایران‌رکورد پ‍ُر می‌شود. پرویز صدیقی پارسی با نام خانوادگی «یاحقی» در محافل موسیقی تهران آوازه می‌یابد. اولین کلاس کوچک تعلیم ویولون را در خیابان فردوسی جنب دفتر مجله سپید و سیاه، باز می‌کند.\


1334 ـ 1331 : شهرت روزافزون او بالا می‌گیرد. بحران‌های روحی در عرصه خانواده و روابط خصوصی را تجربه می‌کند و دو بار در اثر کسالت اعصاب بستری می‌شود. پزشکان مثل همیشه موسیقی را تنها راه معالجه او دانسته‌اند. اولین آهنگ کلاسیک خود را در آواز شور و با کلام نواب صفا می‌سازد (با نام «ای امید دل من کجایی») و با ارکستر رادیو و صدای بنان اجرا می‌کند. نزد استاد ابوالحسن صبا، ردیف‌ها را مشق می‌کند و با طرز رهبری ارکسترهای یک‌صدایی آشنا می‌شود و کنار او هم‌نوازی می‌کند. با داریوش رفیعی آشنا می‌شود و برای صدای او اقدام به ساختن آهنگ ترانه می‌کند. در ارکستر مجید وفادار، ویولون اول را او می‌نوازد.


1336 ـ 1335: تعدادی آهنگ ‌ـ ترانه ماندگار حاصل همکاری او و رفیعی و ترقی ضبط می‌شود. رادیو تهران تجدید سازمان پیدا می‌کند و رسماً از او به عنوان آهنگساز و سرپرست ارکستر دعوت به کار می‌شود. در هیئت خبرنگار برای روزنامه پست تهران (به سردبیری نعمت قاضی‌شکیب) و برنامه‌های رادیو تهران کار می‌کند و ابتکارات او مورد توجه قرار می‌گیرد. استاد ابوالحسن صبا بدرود حیات می‌گوید.


 1340 ـ 1337: داریوش رفیعی زندگی را وداع می‌کند. پرویز یاحقی به کار با دیگر خوانندگان مطرح ادامه می‌دهد. برنامة "قصه شمع" با صدای او و نواب صفا ضبط می‌شود. مهدی خالدی در تنظیم و ساخت و اجرای آهنگ‌ ـ ترانه‌ها به وی یاری می‌کند. با همه‌گیر شدن شایعه‌هایی درباره گرفتاری‌های جسمی او و چند هنرمند دیگر و طرح ترک اعتیاد هنرمندان رادیو در آن زمان، پرویز یاحقی همراه تنی چند از دیگر هنرمندان بستری می‌شود و بعد از ترک ابتلا به همراه نواب صفا و... به شیراز می‌رود. کنسرتی به یاد‌ماندنی در شیراز (با همکاری هاشم جاوید، حافظ‌شناس مشهور) اجرا می‌کند. صفحات روزنامه‌ها و مجلات هنری سرشار از ستایش‌ها و انتقادها از او است.


1346ـ1341: پرویز یاحقی از چهره‌های ثابت برنامه گل‌ها می‌شود. شیوه ویولون‌نوازی او شیوع می‌یابد و برنامه‌های فراوانی از هم‌نوازی او با ایرج، گلپایگانی و... ضبط می‌شود. در دوره پیرنیا او با آزادی کامل در رفت و آمد به استودیوی شماره 8 و ضبط تک‌نوازی‌هایش، به دلخواه و به مقتضای حال و الهام، می‌دهند. شماری از شنیدنی‌ترین برنامه‌های او در این دوران در نوار پ‍ُر می‌شود. در این دوره فقط با خوانندگان زن کار می‌کند. استادان: روح‌الله خالقی و مرتضی محجوبی از دنیا می‌روند. اولین صفحات 45 دور او همراه آواز گلپایگانی در کمپانی رویال پر می‌شود.


1349-1347: یاحقی در سکوت هنرمندان و بی‌اعتنایی اطرافیان دنیا را وداع می‌گوید. پرویز یاحقی با پروانه امیر‌افشار از شاگردان علی تجویدی آشنا می‌شود و بعد از مدتی با او ازدواج می‌کند. تعدادی آهنگ ـ ترانه برای صدای او می‌سازد و این دو، زوج خبرساز هنری در مجلات و روزنامه‌ها می‌شوند. پیوند آن‌ها بعد از مدتی به طلاق می‌انجامد، ولی ارتباط هنری حفظ می‌شود.


1355ـ1350: داود پیرنیا از دنیا می‌رود. وضعیت موسیقی رادیو و برنامة گل‌ها عوض می‌شود. پرویز یاحقی و تنی چند از هنرمندان گل‌ها به سفارش و تبلیغ اکبر گلپایگانی به کاباره‌ها می‌روند و در آنجا برنامه اجرا می‌کنند. آهنگ‌های او کماکان با ارکستر بزرگ رادیو و به سرپرستی جواد معروفی اجرا می‌شود. سفرهای متعدد به کشورهای اروپایی و آمریکا می‌رود. اولین نشانه‌های انزوا و گوشه‌گیری‌ از جمع در او آشکار می‌شود. همنواز او رضا ورزنده از جهان می‌رود.


1357ـ1356: آلبوم دو نواری «سلوهای یاحقی» با مقدمه‌ای از بیژن ترقی منتشر می‌شود. آخرین کنسرت‌های مدت زندگی خود بین مردم را در فاصلة‌ کمی تا وقوع انقلاب روی صحنه می‌برد. با انقلاب، زمینه کاری تمام هنرمندان هم‌سنخ او از بین می‌رود. عده‌ای مهاجرت می‌کنند و یاحقی در گوشة منزلش انزوا می‌گیرد.


1368ـ 1358: یاحقی و همکارانش از ادامه کار موسیقی در رسانه‌ها محروم می‌شوند و حقوق آن‌ها نیز قطع می‌گردد. او در منزل به نوازندگی و ضبط قطعاتش با کیفیت حرفه‌ای و تخصصی می‌پردازد. هم‌نوازی‌های او با جواد معروفی، ناصر افتتاح، جلیل شهناز، فضل‌الله توکل، فرهنگ شریف و... از این زمان جدی می‌شود. او در دستگاه حکومت نیز برای خود حامیانی پیدا می‌کند. همنواز او، امیر ناصر افتتاح، زندگی را بدرود می‌گوید.


1378ـ 1369: ضبط‌های خصوصی او ادامه می‌یابد. دوستانش کم‌کم از دنیا می‌روند: حسین قوامی، محمودی خوانساری، جواد معروفی و... آلبوم سلوهای یاحقی با عنوان طُرّه (1 و 2) منتشر می‌شوند. آلبوم‌های دیگر با نام‌های طوبی (1 و 2) و طراوت (1 و 2) به بازار می‌آیند و خاطره یاحقی در دل‌ها دوباره زنده می‌شود.
خواهرش در حادثه تصادف اتومبیل جانش را از دست می‌دهد و مرگ او ضربة روانی مهلکی را به پرویز یاحقی وارد می‌کند. اولین مصاحبه‌های خود در سالهای بعد از انقلاب را با فروغ بهمن‌پور به انجام می‌رساند.


1383ـ 1379: کسالت‌های روحی و افسردگی او شدید می‌شود. برای معالجه به خارج از کشور می‌رود و زود برمی‌‌گردد. فعالیت‌‌هایش را گسترش می‌دهد و نوارهای دیگری از او با نام راز و نیاز، کیمیا و... انتشار می‌یابد.


1385ـ1384: در یک حادثه تصادف اتومبیل، پنجه چپش خرد می‌شود. او را برای جراحی به آلمان می‌برند. در بازگشت، انزوا و افسردگی او شدت می‌یابد و او دیگر کسی را نمی‌بیند. تنهایی و سکوت او به مرزهای نگران‌کننده‌ای می‌رسد، با‌این‌حال از تدوین آثار خود و واگذاری به حمید اسفندیاری‌نیا ناشر مورد اعتماد خود غافل نیست. او هفته قبل از مرگ، آلبوم دو سی‌دی «مهر و مهتاب» را می‌بیند.


11/11/1385 : مرگ در آپارتمانش در خیابان جردن، کوچه نیلوفر، علت مرگ او ایست قلبی اعلام شد. جهان‌شاه برومند و فریدون احتشامی کاشفان آخرین بقایای پیکر رنج‌دیده پرویز یاحقی هستند. سه روز بعد در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود. او از 35 سال پیش تا به حال تنها زندگی کرده و فرزندی نیز نداشته است


نوشته شده در چهارشنبه 86/11/3ساعت 4:17 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» صنعت و ...
عصر شعر
حسن کسایی هم رفت
عکس مستند در سفر اخیر مشهد
غلامعلی پیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com