ارغوان(ابتهاج)
فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل دامن فریاد گرفت آن که آیینه صبح و قدح لاله شکست خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت آه از شوخی چشم تو،که خونریز فلک دید این شیوه مردم کشی و یاد گرفت منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی که دگر باره شب آشفته شد و باد گرفت شعرم از ناله عشاق غم انگیز تر است داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت سایه! ما کشته عشقیم ، که این شیرین کار مصلحت را مدد از تیشه فرهاد گرفت هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه) تقدیم به تمامی عزیزانی که در راه هنر و ادب گام بر میدارند
Design By : RoozGozar.com |