ارغوان(ابتهاج)
پاسخی نشنید هرگز گوش ما، درها زدیم رازها در پرده، ما بر پرده زیورها زدیم چشم هر شبنم پر آب و روی هر گل پر ز رنگ در هوای این گلستان بالها، پرها زدیم آسمان باصفا هم رنگ داغ از دل نبرد خیمه عمری لالهسان در دشتها، درها زدیم سوز خاک و آه آب از گرمی خورشید ماست آتشی از شور خود در خشکها، ترها زدیم شاخه خشکیم، تا زیبد سبکباری به ما رنگ نابودی به نقش برگها، بر ها زدیم
نوشته شده در جمعه 88/2/25ساعت
10:27 عصر توسط جلال یقموری نظرات ( ) |
Design By : RoozGozar.com |