ارغوان(ابتهاج)
من ز پای جان گشودم رشته دلبستگیها تا مگر دستی زنم در دامن وارستگیها با بریدنها دل از آشوب دریا شست ساحل موج بیآرام شد پیوسته از پیوستگیها گرمی و شوری ندارد ساز سیل از تند رفتن نغمه جویی روان کرد اشکم از آهستگیها جستجو را راهها رفتم، بیا انگشت حیرت منزلی بنما، بر آسایم مگر زین خستگیها
نوشته شده در شنبه 88/3/2ساعت
11:10 صبح توسط جلال یقموری نظرات ( ) |
Design By : RoozGozar.com |