سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارغوان(ابتهاج)

نوروز ایرانی در حالی از راه می‌رسد که هدایای نوروزی هنرمندان موسیقی هنوز بسته‌بندی کامل نشده است! بنا به شنیده‌ها و اخبار رسیده، شماری از آهنگسازان و خوانندگان نام‌آشنا آثار خود را حوالی اردیبهشت‌ماه به مخاطبان و دوستداران خود پیشکش خواهند کرد. در میان این عده نام‌هایی چون محمدرضا شجریان، جلا‌ل ذوالفنون، هوشنگ کامکار و حسام‌الدین سراج به چشم می‌خورد. این در حالی است که هر سال با فرارسیدن نوروز، حس انتظار مخاطبان موسیقی برای مشاهده و دریافت آلبوم‌های جدید موسیقی بالا‌ می‌گیرد.


سال 1386، سال استاد آواز ایران

استاد محمدرضا شجریان این روزها در کنار برپایی کارگاه آواز خود در تهران، مشغول ضبط برنامه‌ای در استودیو است که کاست آن اوایل سال بعد منتشر خواهد شد. او در این باره گفت: « برنامه‌ای در دست تمرین و اجرا داریم که به زودی در استودیو ضبط خواهد شد. همچنین بنا دارم سال آینده کنسرتی را در تهران و در چند استان کشور برگزار کنم که به وقت خود در مورد آن اطلا‌ع‌رسانی خواهد شد.»

در تماس با شرکت دل‌آواز (ناشر اختصاصی آثار استاد شجریان) باخبر شدیم که این شرکت بعد از عید دو اثر از این خواننده را منتشر خواهد کرد. آلبوم اول، مربوط به آخرین کنسرت محمدرضا شجریان در تهران است که آذرماه سال 1384 در تالا‌ر بزرگ وزارت کشور برگزار شد. این آلبوم شامل قطعاتی چون <نزن آن زخمه> از اشعار شفیعی‌کدکنی، پیش‌درآمد دشتی، تصنیف قدیمی شعر مولا‌نا، آواز بیات ترک و افشاری، چهارمضراب، ضربی افشاری و ... است.

آلبوم دیگر که کمی دیرتر منتشر می‌شود حاوی قطعات تازه‌تری است که هنوز نامی برای آن در نظر گرفته نشده است.


سیم آخر، ذوالفنون

جلا‌ل ذوالفنون نوازنده بنام تار و سه‌تار ایران هم از انتشار آلبوم جدید خود خبر داد که اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. به گفته او، عنوان موقت این آلبوم <سیم آخر> است و حدود 8 آهنگ را دربرمی‌گیرد. همچنین تک‌نوازی و دکلمه اشعار عرفانی بخش دیگر محتویات این آلبوم را دربرمی‌گیرد.

ذوالفنون این آلبوم را با همکاری گروه خود متشکل از سروش قهرمانلو (سه‌تار)، آرش زنگنه (دف) و بامداد (سه‌تار) تهیه دیده است. او در عین حال در مورد برپایی کنسرت در نوروز 1386 گفت: « برگزاری کنسرت در ایام عید کار راحتی نیست، چون معمولا‌ در این ایام سالن مناسبی برای اجرا وجود ندارد. »


حسام‌الدین سراج در منچستر

حسام‌الدین سراج هم کاستی در دست تهیه دارد که آن هم احتمالا‌ اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود . او در مورد این کاست گفت: « آهنگسازی این کاست کار آهنگساز جوانی به نام احسان حیدری است و در آن موسیقی ایرانی و موسیقی فولکلوریک با اشعاری از حافظ و مولا‌نا ارائه شده است. »

به گفته سراج، هنوز نامی برای این کاست انتخاب نشده و هم‌اکنون به جهت عدم اتمام میکس آن و آماده نبودن روی جلد و لیبل، انتشار آن به بعد از عید موکول شده است. این خواننده که چندی پیش در انتقاد به اوضاع موسیقی کشور نامه سرگشاده‌ای خطاب به مسوولا‌ن فرهنگی کشور منتشر کرده بود، درباره اوضاع کنونی موسیقی گفت: « متاسفانه هنوز بعد از 25 سال یک فضای مناسب برای اجرای کنسرت نداریم. این امر به خاطر آن است که یک روند حساب شده و درست در قبال موسیقی اتخاذ نمی‌شود.» او در عین حال از برپایی کنسرت خود در ایام عید در لندن خبر داد. گویا قرار است سراج در این کنسرت برای دانشجویان دانشگاه منچستر بخواند.


کامکارها با تاخیر

تاخیر در انتشار آثار موسیقی دامن گروه کامکارها را هم گرفته است. این گروه آلبومی با عنوان <خورشید مستان> تولید کرد که در حال حاضر منتظر انتشار و توزیع است ولی حوزه هنری هنوز اقدامی در این زمینه انجام نداده است. <خورشید مستان> شامل 6 قطعه است که در آنها روی اشعار مولا‌نا کار شده است. هوشنگ کامکار در این مورد گفت: « تولید این اثر تمام شده، ولی نمی‌دانم چه زمانی توزیع می‌شود؛ چون توزیع آن دست ما نیست؛ دست حوزه هنری است.» پیام عزیزی در این آلبوم خوانندگی کرده است و قرار است این اثر به سه زبان عربی، کردی و فارسی منتشر شود. با این اوصاف آن‌طور که از شواهد پیداست امسال نوروز ایرانی رنگ آلبوم‌های گوناگون موسیقی را به خود نخواهد دید و گویا خوانندگان و دوستداران موسیقی ایرانی می‌بایست به همان آلبوم‌های قدیمی دل خوش کنند.


نوشته شده در شنبه 85/12/26ساعت 2:57 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

سالار معزز

 

غلامرضا خان مین باشیان ، ملقب به سالار معزز از اشخاص برجسته ای است که خدمات شایسته ای به موسیقی نظامی ایران کرده است . شخصیت او از جهاتی نیز قابل توجه است از این که سالار معزز، مانند سلطان حسین خان هنگ آفرین از موسیقی دانانی بوده که علاوه بر تخصص در رشته خویش (موزیک نظام) به موسیقی ایرانی نیز وارد بود و از اولین کسانی نیز هست که موسیقی ایرانی را به نت اروپایی نوشت و انتشار داد.

سالار معزز در تهران تولد یافت. پدرش، نصراله خان وقتی استعداد فرزند را در زمینه موزیک در یافت، او را به شعبه موسیقی دارالفنون که تحت ریاست مسیو لومر فرانسوی اداره می شد سپرد. غلامرضا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از فراغت از تحصیل به تعلیم در همان جا گمارده شد و سمت معاونت لومر را یافت سپس به منظور تکمیل تحصیلات خود به روسیه سفر کرد و در کنسرواتوار پطرزبورگ، در کلاس ریمسکی کورسا کوف موسیقیدان بزرگ روس به تحصیل پرداخت . پس از مراجعت به ایران ، ابتدا در بریگاد قزاق که تحت نظارت فرماندهان روس بود کار کرد و ریاست دسته های موزیک آنجا را داشت هنگام نهضت مشروطیت به خاطر علاقه و همکاری با آزادیخواهان از دسته قزاق بیرون آمد و به فرانسه رفت . پس از مراجعت به ایران با درجه سرتیپی به ریاست کل دسته های موزیک نظام ایران (ژاندارمری، نظمیه، نصرت و گارد ) منصوب شد . در سال 1300،اداره موزیک ارتش را تاسیس کرد و با مدیریت و انضباط خویش، به کار ارکستر نظام سر و صورت بخشید و شاگردانی شایسته تربیت کرد.

 

 

                                                      

 

 

شعبه موزیک دارالفنون که سالار معزز خود در آن تحصیل کرده بود در سال 1297 از شپاه تفکیک شد و بنام ((مدرسه موزیک)) جزئی از واحد های وزارت معارف (وزارت فرهنگ آن زمان)در آمد.این مدرسه تا سال 1307زیر نظر سالار معزز و فرزندش نصرالسلطان اداره می شود و پس از آن تحت ریاست کلنل عیلنقی وزیری درآمد. سالار معزز در مدت خدمت خویش ، اقداماتی در خور توجه انجام که فهرست زیر از آن جمله است:

تجمه سه کتاب هم آهنگی(هارونی) ، ساز شناسی و ارکستر شناسی با معاضدت مزین الدوله . تدریس ساز شناسی ، هم آهنگی ، ارکستر شناسی ، سلفژ ، دیکته موسیقی ، تعلیم ساز های بادی موسیقی نظامی و تهیه جزوه هایی در این موارد که به چاپ نرسیده است.ساتن سرئد های پور شور که مشهور ترین آنها بنام ((سلام رسمی دولت علیه ایران )) است . لازم به تذکر است که سالار معزز از مجرب ترین و معتبرترین افراد در ساختن سرود بودو اولیای مدارس ، وزارت فرهنگ ، ارتش و موسسات دیگر هر وقت نیاز به سرودی داشتند به او مراجعه می کردند .

سالار معزز علاوه بر موسیقی نظام که رسته تخصصی اش بود ، توجه خاصی به موسیقی ایران داشت و برعکس موسیقیدان های نسل بعد ، معتقد بو که باید موسیقی ایرانی را نیز شناخت . وی چند سالی را نزد اساتید مشهور زمان ، تار نواخت و با ردیف موسیقی ایرانی آشنا شد او از اولین کسانی است که روی پیانو سعی داشت این نوا ها را اجرا کند . و از |آنجا که کوک پیانو در حالت استاندارد و بین المللی خود فاقد فواصل موسیقی ایرانی است |، وی به دلخواه پیانو را کوک می کرد و آن را می نواخت .همانطور که گفته شد ، او از اولین کسانی است که که اشارات نت اروپایی را برای الحان موسیقی ایرانی برگزیده است و خال اینکه این کار تا چقدر درست است و آیا در این آثار ، اصالت های خاص موسیقی حفظ شده یا نه ، بحثی جداست . قصد ما بازگویی تاریخچه یی از این اقدام است. سالار معزز چندی بعد اقدام به نوشتن دستگاه ماهور کرد و حسین خان هنگ آفرین نوازنده مشهور ویولون و سه تار که خود از اعضای دسته موزیک نظام بود روی ویولون نواختهاست . غیر از این ، سالار معزز قسمتی از درآمد آواز اصفهان ، پیش در آمد و تصنیف آن را برای پیانو نوشته است که آن نیز چاپ شده است قطعه دیگری نیز به نام فانتزی ماهور و تنظیم آهنگ های رکنالدین مختاری نیز از آثار اوست . وی به سال 1240 متولد و در سال 1314 رخت از این جهان فانی بر بست، روانش شاد.


نوشته شده در چهارشنبه 85/11/18ساعت 10:59 صبح توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

پس از اجرای موفقیت آمیز گروه محمد رضاشجریان در پاریس این چهره جهانی موسیقی ایران و گروه چهاره نفره همراهش فردا شب (26 دی برابر با 16 ژانویه) در تالار یونسکو اجرایی ویژه و افتخاری خواهند داشت .


مجید درخشانی، از نوازندگان و آهنگسازان این گروه ضمن اعلام این خبر گفت: در این مراسم که در قدردانی از تلاش‌های دکتر احمد جلالی برگزار خواهد شد، گروه ما قطعاتی در دستگاه سه گاه و آواز ماهور را اجرا خواهد کرد.


این گزارش حاکیست که در 60 سالی که از عمر سازمان ملل می‌گذرد دکتر احمد جلالی که زمانی جوان‌ترین عضو شورای انقلاب بود، بیشترین مدارج ترقی را به عنوان یک ایرانی د رسازمان ملل طی کرد.


دکتر جلالی از سال 1381 تا 1383 نیز ریاست مجمع عمومی کنفرانسیون میراث جهانی را عهده دار بوده است.


دکتر احمد جلالی، علاوه بر ریاست مجمع عمومی یونسکو طی سالهای 1376 تا 1385، سفیر جمهوری اسلامی ایران در این سازمان نیز بوده است.


تقدیر ویژه یونسکو از جلالی در پی اعزام سفیر جدیدی از طرف دولت ایران به مقر یونسکو و تصمیم وی به ترک پاریس و بازگشت به میهن اتخاذ می شود .


دراین مراسم سفرا و چهره های فرهنگی ملل مختلف جهان و یونسکو هم حضور خواهند داشت.


شجریان چند سال قبل جایزه پیکاسو را از یونسکو دریافت کرده بود


نوشته شده در یکشنبه 85/11/15ساعت 1:39 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

میرزا ابولقاسم عارف قزوینی

شادروان ابولقاسم عارف در شهر قزوین به دنیا آمد و دیری نپایید که استعداد سرشار و بخصوص لطف صدای او، وی را به مجامع مختلف اعیان و اشرف وقت کشانید.

ابوالقاسم عارف، چون سری پر شور و طبعی آزاد داشت به کمک صدای دلنشین خود، محبوبیت و معروفیت زیادی یافت و چون ارزش هنر خود را شناخته بود در سن 13 سالگی به دنیای موسیقی وارد و تحت تعلیم ((حاج صادق خرازی )) به تعلیم صدا و فرا گرفتن اصول علمی موسیقی پرداخت ودر این راه با سرعت قابل ملاحضه ای پیش رفت تا آنج که تقریبا در هنر موسیقی به نسبت تحصیل ومطالعه رشد سریعی نمود وبه ساختن تصنیف پرداخت . عارف اولین کسی است که شعر و موسیقی را به صورت  ((تصنیف)) با مضامین بکر اجتماعی توام ساخت و با این ابتکار که از نظر روح حساس و محدودیت های محیط و اجتماع بسیار شایان توجه و قابل اهمیت بود به انعکاس افکار خویش پرداخت و به دبن ترتیب طبع سرکش و دموکرات خود را در هدایت جامعه و آشنا ساختن مردم به حقوق اجتماعی به کار واداشت.

عارف سفری هم به بغداد و استانبول رفت که بعد از دیدن(( دارلالحان)) ترک تصمیم گرفت به محض بازگشت با استفاده از مشاهدات خود آموزشگاهی جهت تعلیم موسیقی در ایران بوجود آورد . ولی از آنجایی که چنین کاری با وضع محیط و موقعیت عارف مطابقت نداشت در اجرای این تصمیم توفیقی حاصل نکرد. ولی همیشه رایج نبودن(( نت )) و عدم اطلاع موسیقیدانان ایرانی را به اصول علمی موسیقی ، بزرگترین مصیبت برای موسیقی ایران میدانست.از عارف 24 سرود و چند مارش و سرود به جای مانده است که اشعار آنها دردیوانش به چاپ رسیده ، تصنیف ((آواز بهاری )) را او در سال 1286شمسی  ساخته و به واسطه عشق و علاقه ای که (( حیدر عمو اوغلی)) به آن آهنگ داشت ، آن را به نام وی کرد .

پس از آنکه ندای مشروطه خواهی ، از هر سو بلند شد ، عارف که خود ستم ها دیده و روحی آزاده داشت ، به آزادیخواهان پیوست . او بیشتر از هر کس در تنویر افکار و روشن نمودن اذهان توده مردم   در دوره مشروطیت و آزادیخواهی ملت ایران اثر گذاشت .

در سال های آخر عمر،غم و اندوه او شدت گرفت و در همدان انزوا گزید و در همان جا بدرود حیات گفت . قبر وی در صحن آرامگاه بوعلی سینا است و سنگ مرمری بر روی قبرش نصب کرده اند که این بیت در آن منقوش است :

                                    عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت                                           تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت

زنده یاد جواد بدیع زاده که یکی از مفاخر موسیقی ایران است در مورد عارف در یکی از یادداشت های خود می نویسد:((عارف را در بسیاری از مجالسی که در منزل نظام الدوله خواجه نوری بر پا بوده میدیدیم ، با پدرم دوستی نزدیکی داشت و مرا آقا جواد صدا میزد.با وجودی که از هنر هیچ کس تعریف و تمجید نمی کرد ، شاید از صدای من که جوان بودم بدش نمی آمد ، چون در این مجالس به پدرم میگفق:((به آقا جواد بگو کمی هم او بخواند)).و عارف به اصرار میزبانش  نظام الدوله خواجه نوری که منت زیادی بر او داشت و عارف هم متقابلا احترام زیادی به او میگزاشت شروع به خواندن میکرد . او حتی تصنیفی دارد در دستگاه سه گاه به نام ((افتخارالسلطنه))که همسر رسمی خواجه نوری و دختر ناصرالدین شاه قاجار بود ساخته کع مطلع آن چنین است :((افتخار همه آفاقی و محبوب منی))،با وجودی که خوانندگان دیگری که در آن مجلس حضور داشتند از آواز و صدایی بسیار بهتر و قوی نری نسبت به عارف برخوردار بودند ولی عارف در آن مجالس بواسطه این که با شور و التهاب و انقلابی دو چندان می خواند بیشتر گل میکرد.

 

به هر حال پس از چندی عارف را دیگر در هیچ مکان یا مجلسی ندیدم تا اینکه در حدود سال 1310 شمسی با عده ای از دوستان به همدان سفر کرده بودیم و در یکی از روز ها برای تفریح و تفرج به دره عباس آباد رفته بودیم و در قهوه خانه ای کنار جوی آبی نشسته بودیم و نوازنده ای که بسیار خوب تار میزد به نام حسین ذوقی در کنار ما بود . کمی دور تر بر روی فرشی پیر مردی را دیدیم که به حال خود مشغول بود . حسین ذوقی ساز را برداشت و شروع به ناوختن کرد،(( شور)) و(( دشتی)) میزد و من هم به مقتضای زمان غزلی از حافظ را می خواندم و کاری به آن پیر مرد نداشتم . پس از چندی صاحب قهوه خانه پیش ما آمد و گفت : آن آقایی که آنجا نشسته خواهش کرده به شما بگویم اگر میل دارید چند دقیقه ای پیش او بنشینید، ما قبول مردیم و به طرف آن مرد مجهول رفتیم ، ولی در فاصله دو سه متری او که رسیدیم تشخیص دادم که او عارف است ، در کنارش نشستیم ، پیر مردی بودکه صورتش پر از چین و چروک بود و سر و وضعی در هم ریخته داشت به طوری که واقعا شناخته نمی شد . او همان عارف ، شاعر آزادی خواه و آزاده بود که به این روز افتاده بود .

عارف که زمانی بلند بالا و کمی زشت منظر ولی خوش لباس بود و در تهران بود و عمامه ای سفید بر سر داشت و پوتین بند داری به پا می کرد و عبایی هم به دوش می انداخت ، اکنون حال و هوا و روزگار دگر داشت.عارف اظهار داشت:((عالم دیگری پیدا کردم که آواز و  سازو حتی شعر مناسبی از حافظ شنیدم و ادامه داد که اخیرا چند تا صفحه برای من آورده اند که یکی دوتا قطعه ضربی در آن بود که بد نبود و سپس از دو صفحه ای کع آن زمان خوانده بودم به نام ((گرایلی))و دیگری ضربی ((دشتی)) بنام ((جانا هزاران آفرین )) میگفت و همچنین میگفت که نمی دانم بدیع زاده کیست که این آواز ضربی را خوانده است .در این لحظه حسین ذوقی بالاخره طاقت نیاورد و بی محابا گفت :((آقا ایشان همان بدیع زاده است )) و من بعد از آن مجبور به معرفی خود شدم و به او گفتم : ((شما هم مرا میشناسید ، با عمامه سفید و عبا شما را در تهران میدیدم و با پدرم آشنایی داشتید وحتی با دایی من مرحوم ((سعید الواعضین)) آشنا و دوست بودید ، من  جواد پسر(( بدیع المتکلمین)) هستم ، عارف یکباره بر افروخته شد و گفت:(( تو فرزند آقا بدیع هستی؟!)). در این هنگام بلند شدم و دست و صورت او را بوسیدم تا شما را از نزدیک دیدم شناختم ولی خواهش دارم ، شما تصنیفی دارید در مایه دشتی و من آهنگ آن را کاملا با ضرب مخصوص نمی دانم ، اگر ممکن است یک بند آن را بخوانید و او هم بلافاصله پذیرفت و شروع به خواندن بند اول این تصنیف کرد که چنین بود :

                                    گریه کن که گر سیل خون ثمر ندارد                                                   ناله ای که ناید ز نای دل اثر ندارد

این تصنیف را او برای کلنل محمد تقی خان پسیا ساخته و در مشهد کنسرت داده بود .بعد از آن عارف نگاه سوزنده و مایوس کننده ای به من کرد و گفت : (( عارف مرده و من همان ((شیخ ابوالقاسم قزوینی )) هستم)) . و من آن بحث را قطعه کردم و حسین ساز را برداشت و باز هم در مایه ((شور )) و (( دشتی)) نواخت و من هم غزلی از حافظ با این مطلع خواندم:

                                    خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست                                      ساقی کجاست کو سبب انتظار چیست

بعد از اتمام آواز از او خدا حافظی کریم و رفتیم و دیگر او را ندیدیم تا در سال 1312 در روزنامه خواندیم که عارف مرده است. ولی من در همان سال عارف را مرده دیدم.))

 


نوشته شده در یکشنبه 85/11/15ساعت 1:7 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

علی اکبر شیدا(13 ق.ه ) فرزند شاه ولی در شهر شیراز متولد شد و در تهران به سلک درویشان خانقاه صفی علی شاه پیوست و تا پایان عمر نیز در همان خانقاه زیست . علاقه و اعتقاد او به خانقاه و طریقت درویشی به حدی بود که تصنیفس زیبا در مایه سه گاه به نام «مولود نبی ،ص » ساخت که یکی از بهترین آثار اوست .

میرزا علی اکبر شیدا را باید پایه گذار اصلی تصنیف و ترانه به معنی و مفهوم امروزی بدانیم . او راهگشا و راهنمای عارف در تصنیف سازی بود و به عبارت دیگر تاریخ تصنیف سازی و ترانه سرایی در ایران با شیدا آغاز می شود ، چه تصنیف های پیش از او هرگز شکل تصنیف های او را نداشته و با شعر و موسیقی تا این حد همگام نبوده است.

«علی اکبر شیدا موسیقی دان و شاعر تصنیف ساز ایرانی که تصانیف او مقبول عموم بود و عارف او را بر خود مقدم می دانست و از او به نیکی یاد کرده است . شیدا مردی درویش و وارسته بود . مختصر سه تاری میزد و خط نستعلیق را هم خوش می نوشت . آهنگ ها و اشعارش بسیار مطلوب و دلنشین است ، ولی صورتی نا زیبا و قلبی پر از مهر و صفا - که همواره به کمند عشق زیبا رویان گرفتار بود- داشت. آهنگ های وی - با آنکه متجاوز از 50 سال از تاریخ سرودن آنها میگذرد - هنوز دارای لطف و جاذبه است. »


نوشته شده در دوشنبه 85/11/9ساعت 10:16 صبح توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9      >

آخرین مطالب
» صنعت و ...
عصر شعر
حسن کسایی هم رفت
عکس مستند در سفر اخیر مشهد
غلامعلی پیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com