سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارغوان(ابتهاج)

سالار معزز

 

غلامرضا خان مین باشیان ، ملقب به سالار معزز از اشخاص برجسته ای است که خدمات شایسته ای به موسیقی نظامی ایران کرده است . شخصیت او از جهاتی نیز قابل توجه است از این که سالار معزز، مانند سلطان حسین خان هنگ آفرین از موسیقی دانانی بوده که علاوه بر تخصص در رشته خویش (موزیک نظام) به موسیقی ایرانی نیز وارد بود و از اولین کسانی نیز هست که موسیقی ایرانی را به نت اروپایی نوشت و انتشار داد.

سالار معزز در تهران تولد یافت. پدرش، نصراله خان وقتی استعداد فرزند را در زمینه موزیک در یافت، او را به شعبه موسیقی دارالفنون که تحت ریاست مسیو لومر فرانسوی اداره می شد سپرد. غلامرضا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از فراغت از تحصیل به تعلیم در همان جا گمارده شد و سمت معاونت لومر را یافت سپس به منظور تکمیل تحصیلات خود به روسیه سفر کرد و در کنسرواتوار پطرزبورگ، در کلاس ریمسکی کورسا کوف موسیقیدان بزرگ روس به تحصیل پرداخت . پس از مراجعت به ایران ، ابتدا در بریگاد قزاق که تحت نظارت فرماندهان روس بود کار کرد و ریاست دسته های موزیک آنجا را داشت هنگام نهضت مشروطیت به خاطر علاقه و همکاری با آزادیخواهان از دسته قزاق بیرون آمد و به فرانسه رفت . پس از مراجعت به ایران با درجه سرتیپی به ریاست کل دسته های موزیک نظام ایران (ژاندارمری، نظمیه، نصرت و گارد ) منصوب شد . در سال 1300،اداره موزیک ارتش را تاسیس کرد و با مدیریت و انضباط خویش، به کار ارکستر نظام سر و صورت بخشید و شاگردانی شایسته تربیت کرد.

 

 

                                                      

 

 

شعبه موزیک دارالفنون که سالار معزز خود در آن تحصیل کرده بود در سال 1297 از شپاه تفکیک شد و بنام ((مدرسه موزیک)) جزئی از واحد های وزارت معارف (وزارت فرهنگ آن زمان)در آمد.این مدرسه تا سال 1307زیر نظر سالار معزز و فرزندش نصرالسلطان اداره می شود و پس از آن تحت ریاست کلنل عیلنقی وزیری درآمد. سالار معزز در مدت خدمت خویش ، اقداماتی در خور توجه انجام که فهرست زیر از آن جمله است:

تجمه سه کتاب هم آهنگی(هارونی) ، ساز شناسی و ارکستر شناسی با معاضدت مزین الدوله . تدریس ساز شناسی ، هم آهنگی ، ارکستر شناسی ، سلفژ ، دیکته موسیقی ، تعلیم ساز های بادی موسیقی نظامی و تهیه جزوه هایی در این موارد که به چاپ نرسیده است.ساتن سرئد های پور شور که مشهور ترین آنها بنام ((سلام رسمی دولت علیه ایران )) است . لازم به تذکر است که سالار معزز از مجرب ترین و معتبرترین افراد در ساختن سرود بودو اولیای مدارس ، وزارت فرهنگ ، ارتش و موسسات دیگر هر وقت نیاز به سرودی داشتند به او مراجعه می کردند .

سالار معزز علاوه بر موسیقی نظام که رسته تخصصی اش بود ، توجه خاصی به موسیقی ایران داشت و برعکس موسیقیدان های نسل بعد ، معتقد بو که باید موسیقی ایرانی را نیز شناخت . وی چند سالی را نزد اساتید مشهور زمان ، تار نواخت و با ردیف موسیقی ایرانی آشنا شد او از اولین کسانی است که روی پیانو سعی داشت این نوا ها را اجرا کند . و از |آنجا که کوک پیانو در حالت استاندارد و بین المللی خود فاقد فواصل موسیقی ایرانی است |، وی به دلخواه پیانو را کوک می کرد و آن را می نواخت .همانطور که گفته شد ، او از اولین کسانی است که که اشارات نت اروپایی را برای الحان موسیقی ایرانی برگزیده است و خال اینکه این کار تا چقدر درست است و آیا در این آثار ، اصالت های خاص موسیقی حفظ شده یا نه ، بحثی جداست . قصد ما بازگویی تاریخچه یی از این اقدام است. سالار معزز چندی بعد اقدام به نوشتن دستگاه ماهور کرد و حسین خان هنگ آفرین نوازنده مشهور ویولون و سه تار که خود از اعضای دسته موزیک نظام بود روی ویولون نواختهاست . غیر از این ، سالار معزز قسمتی از درآمد آواز اصفهان ، پیش در آمد و تصنیف آن را برای پیانو نوشته است که آن نیز چاپ شده است قطعه دیگری نیز به نام فانتزی ماهور و تنظیم آهنگ های رکنالدین مختاری نیز از آثار اوست . وی به سال 1240 متولد و در سال 1314 رخت از این جهان فانی بر بست، روانش شاد.


نوشته شده در چهارشنبه 85/11/18ساعت 10:59 صبح توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

پس از اجرای موفقیت آمیز گروه محمد رضاشجریان در پاریس این چهره جهانی موسیقی ایران و گروه چهاره نفره همراهش فردا شب (26 دی برابر با 16 ژانویه) در تالار یونسکو اجرایی ویژه و افتخاری خواهند داشت .


مجید درخشانی، از نوازندگان و آهنگسازان این گروه ضمن اعلام این خبر گفت: در این مراسم که در قدردانی از تلاش‌های دکتر احمد جلالی برگزار خواهد شد، گروه ما قطعاتی در دستگاه سه گاه و آواز ماهور را اجرا خواهد کرد.


این گزارش حاکیست که در 60 سالی که از عمر سازمان ملل می‌گذرد دکتر احمد جلالی که زمانی جوان‌ترین عضو شورای انقلاب بود، بیشترین مدارج ترقی را به عنوان یک ایرانی د رسازمان ملل طی کرد.


دکتر جلالی از سال 1381 تا 1383 نیز ریاست مجمع عمومی کنفرانسیون میراث جهانی را عهده دار بوده است.


دکتر احمد جلالی، علاوه بر ریاست مجمع عمومی یونسکو طی سالهای 1376 تا 1385، سفیر جمهوری اسلامی ایران در این سازمان نیز بوده است.


تقدیر ویژه یونسکو از جلالی در پی اعزام سفیر جدیدی از طرف دولت ایران به مقر یونسکو و تصمیم وی به ترک پاریس و بازگشت به میهن اتخاذ می شود .


دراین مراسم سفرا و چهره های فرهنگی ملل مختلف جهان و یونسکو هم حضور خواهند داشت.


شجریان چند سال قبل جایزه پیکاسو را از یونسکو دریافت کرده بود


نوشته شده در یکشنبه 85/11/15ساعت 1:39 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

میرزا ابولقاسم عارف قزوینی

شادروان ابولقاسم عارف در شهر قزوین به دنیا آمد و دیری نپایید که استعداد سرشار و بخصوص لطف صدای او، وی را به مجامع مختلف اعیان و اشرف وقت کشانید.

ابوالقاسم عارف، چون سری پر شور و طبعی آزاد داشت به کمک صدای دلنشین خود، محبوبیت و معروفیت زیادی یافت و چون ارزش هنر خود را شناخته بود در سن 13 سالگی به دنیای موسیقی وارد و تحت تعلیم ((حاج صادق خرازی )) به تعلیم صدا و فرا گرفتن اصول علمی موسیقی پرداخت ودر این راه با سرعت قابل ملاحضه ای پیش رفت تا آنج که تقریبا در هنر موسیقی به نسبت تحصیل ومطالعه رشد سریعی نمود وبه ساختن تصنیف پرداخت . عارف اولین کسی است که شعر و موسیقی را به صورت  ((تصنیف)) با مضامین بکر اجتماعی توام ساخت و با این ابتکار که از نظر روح حساس و محدودیت های محیط و اجتماع بسیار شایان توجه و قابل اهمیت بود به انعکاس افکار خویش پرداخت و به دبن ترتیب طبع سرکش و دموکرات خود را در هدایت جامعه و آشنا ساختن مردم به حقوق اجتماعی به کار واداشت.

عارف سفری هم به بغداد و استانبول رفت که بعد از دیدن(( دارلالحان)) ترک تصمیم گرفت به محض بازگشت با استفاده از مشاهدات خود آموزشگاهی جهت تعلیم موسیقی در ایران بوجود آورد . ولی از آنجایی که چنین کاری با وضع محیط و موقعیت عارف مطابقت نداشت در اجرای این تصمیم توفیقی حاصل نکرد. ولی همیشه رایج نبودن(( نت )) و عدم اطلاع موسیقیدانان ایرانی را به اصول علمی موسیقی ، بزرگترین مصیبت برای موسیقی ایران میدانست.از عارف 24 سرود و چند مارش و سرود به جای مانده است که اشعار آنها دردیوانش به چاپ رسیده ، تصنیف ((آواز بهاری )) را او در سال 1286شمسی  ساخته و به واسطه عشق و علاقه ای که (( حیدر عمو اوغلی)) به آن آهنگ داشت ، آن را به نام وی کرد .

پس از آنکه ندای مشروطه خواهی ، از هر سو بلند شد ، عارف که خود ستم ها دیده و روحی آزاده داشت ، به آزادیخواهان پیوست . او بیشتر از هر کس در تنویر افکار و روشن نمودن اذهان توده مردم   در دوره مشروطیت و آزادیخواهی ملت ایران اثر گذاشت .

در سال های آخر عمر،غم و اندوه او شدت گرفت و در همدان انزوا گزید و در همان جا بدرود حیات گفت . قبر وی در صحن آرامگاه بوعلی سینا است و سنگ مرمری بر روی قبرش نصب کرده اند که این بیت در آن منقوش است :

                                    عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت                                           تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت

زنده یاد جواد بدیع زاده که یکی از مفاخر موسیقی ایران است در مورد عارف در یکی از یادداشت های خود می نویسد:((عارف را در بسیاری از مجالسی که در منزل نظام الدوله خواجه نوری بر پا بوده میدیدیم ، با پدرم دوستی نزدیکی داشت و مرا آقا جواد صدا میزد.با وجودی که از هنر هیچ کس تعریف و تمجید نمی کرد ، شاید از صدای من که جوان بودم بدش نمی آمد ، چون در این مجالس به پدرم میگفق:((به آقا جواد بگو کمی هم او بخواند)).و عارف به اصرار میزبانش  نظام الدوله خواجه نوری که منت زیادی بر او داشت و عارف هم متقابلا احترام زیادی به او میگزاشت شروع به خواندن میکرد . او حتی تصنیفی دارد در دستگاه سه گاه به نام ((افتخارالسلطنه))که همسر رسمی خواجه نوری و دختر ناصرالدین شاه قاجار بود ساخته کع مطلع آن چنین است :((افتخار همه آفاقی و محبوب منی))،با وجودی که خوانندگان دیگری که در آن مجلس حضور داشتند از آواز و صدایی بسیار بهتر و قوی نری نسبت به عارف برخوردار بودند ولی عارف در آن مجالس بواسطه این که با شور و التهاب و انقلابی دو چندان می خواند بیشتر گل میکرد.

 

به هر حال پس از چندی عارف را دیگر در هیچ مکان یا مجلسی ندیدم تا اینکه در حدود سال 1310 شمسی با عده ای از دوستان به همدان سفر کرده بودیم و در یکی از روز ها برای تفریح و تفرج به دره عباس آباد رفته بودیم و در قهوه خانه ای کنار جوی آبی نشسته بودیم و نوازنده ای که بسیار خوب تار میزد به نام حسین ذوقی در کنار ما بود . کمی دور تر بر روی فرشی پیر مردی را دیدیم که به حال خود مشغول بود . حسین ذوقی ساز را برداشت و شروع به ناوختن کرد،(( شور)) و(( دشتی)) میزد و من هم به مقتضای زمان غزلی از حافظ را می خواندم و کاری به آن پیر مرد نداشتم . پس از چندی صاحب قهوه خانه پیش ما آمد و گفت : آن آقایی که آنجا نشسته خواهش کرده به شما بگویم اگر میل دارید چند دقیقه ای پیش او بنشینید، ما قبول مردیم و به طرف آن مرد مجهول رفتیم ، ولی در فاصله دو سه متری او که رسیدیم تشخیص دادم که او عارف است ، در کنارش نشستیم ، پیر مردی بودکه صورتش پر از چین و چروک بود و سر و وضعی در هم ریخته داشت به طوری که واقعا شناخته نمی شد . او همان عارف ، شاعر آزادی خواه و آزاده بود که به این روز افتاده بود .

عارف که زمانی بلند بالا و کمی زشت منظر ولی خوش لباس بود و در تهران بود و عمامه ای سفید بر سر داشت و پوتین بند داری به پا می کرد و عبایی هم به دوش می انداخت ، اکنون حال و هوا و روزگار دگر داشت.عارف اظهار داشت:((عالم دیگری پیدا کردم که آواز و  سازو حتی شعر مناسبی از حافظ شنیدم و ادامه داد که اخیرا چند تا صفحه برای من آورده اند که یکی دوتا قطعه ضربی در آن بود که بد نبود و سپس از دو صفحه ای کع آن زمان خوانده بودم به نام ((گرایلی))و دیگری ضربی ((دشتی)) بنام ((جانا هزاران آفرین )) میگفت و همچنین میگفت که نمی دانم بدیع زاده کیست که این آواز ضربی را خوانده است .در این لحظه حسین ذوقی بالاخره طاقت نیاورد و بی محابا گفت :((آقا ایشان همان بدیع زاده است )) و من بعد از آن مجبور به معرفی خود شدم و به او گفتم : ((شما هم مرا میشناسید ، با عمامه سفید و عبا شما را در تهران میدیدم و با پدرم آشنایی داشتید وحتی با دایی من مرحوم ((سعید الواعضین)) آشنا و دوست بودید ، من  جواد پسر(( بدیع المتکلمین)) هستم ، عارف یکباره بر افروخته شد و گفت:(( تو فرزند آقا بدیع هستی؟!)). در این هنگام بلند شدم و دست و صورت او را بوسیدم تا شما را از نزدیک دیدم شناختم ولی خواهش دارم ، شما تصنیفی دارید در مایه دشتی و من آهنگ آن را کاملا با ضرب مخصوص نمی دانم ، اگر ممکن است یک بند آن را بخوانید و او هم بلافاصله پذیرفت و شروع به خواندن بند اول این تصنیف کرد که چنین بود :

                                    گریه کن که گر سیل خون ثمر ندارد                                                   ناله ای که ناید ز نای دل اثر ندارد

این تصنیف را او برای کلنل محمد تقی خان پسیا ساخته و در مشهد کنسرت داده بود .بعد از آن عارف نگاه سوزنده و مایوس کننده ای به من کرد و گفت : (( عارف مرده و من همان ((شیخ ابوالقاسم قزوینی )) هستم)) . و من آن بحث را قطعه کردم و حسین ساز را برداشت و باز هم در مایه ((شور )) و (( دشتی)) نواخت و من هم غزلی از حافظ با این مطلع خواندم:

                                    خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست                                      ساقی کجاست کو سبب انتظار چیست

بعد از اتمام آواز از او خدا حافظی کریم و رفتیم و دیگر او را ندیدیم تا در سال 1312 در روزنامه خواندیم که عارف مرده است. ولی من در همان سال عارف را مرده دیدم.))

 


نوشته شده در یکشنبه 85/11/15ساعت 1:7 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

علی اکبر شیدا(13 ق.ه ) فرزند شاه ولی در شهر شیراز متولد شد و در تهران به سلک درویشان خانقاه صفی علی شاه پیوست و تا پایان عمر نیز در همان خانقاه زیست . علاقه و اعتقاد او به خانقاه و طریقت درویشی به حدی بود که تصنیفس زیبا در مایه سه گاه به نام «مولود نبی ،ص » ساخت که یکی از بهترین آثار اوست .

میرزا علی اکبر شیدا را باید پایه گذار اصلی تصنیف و ترانه به معنی و مفهوم امروزی بدانیم . او راهگشا و راهنمای عارف در تصنیف سازی بود و به عبارت دیگر تاریخ تصنیف سازی و ترانه سرایی در ایران با شیدا آغاز می شود ، چه تصنیف های پیش از او هرگز شکل تصنیف های او را نداشته و با شعر و موسیقی تا این حد همگام نبوده است.

«علی اکبر شیدا موسیقی دان و شاعر تصنیف ساز ایرانی که تصانیف او مقبول عموم بود و عارف او را بر خود مقدم می دانست و از او به نیکی یاد کرده است . شیدا مردی درویش و وارسته بود . مختصر سه تاری میزد و خط نستعلیق را هم خوش می نوشت . آهنگ ها و اشعارش بسیار مطلوب و دلنشین است ، ولی صورتی نا زیبا و قلبی پر از مهر و صفا - که همواره به کمند عشق زیبا رویان گرفتار بود- داشت. آهنگ های وی - با آنکه متجاوز از 50 سال از تاریخ سرودن آنها میگذرد - هنوز دارای لطف و جاذبه است. »


نوشته شده در دوشنبه 85/11/9ساعت 10:16 صبح توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

آقا میرزا عبداله

آقا علی اکبر خان فراهانی یکی از نوازندگان بی رقیب دوران قاجار بود که مشهور است تار را بسیار زیبا می نواخت و نغمات زیبا و دل پزیری ساخت که عارف در دیوان خود از آن یاد کرده ولی متاسفانه آهنگی در دسترس نیستکه از آن بهره گرفته شود آقا علی اکبر زیاد عمر نکرد و جوان بود که دار فانی را وداع گفت.

شادروان علی اکبر خان فراهانی از خود سه پسر به جای گذارد به نام های :میرزا حسن (که تحت تعلیمات پدرش نواختن تار و ستار را به خوبی آموخت و با مهارت می نواخت)،آقا میرزا عبداله و آقا حسین قلی بودند که مورد بحث در اینجا آقا میرزا عبداله می باشد.وی که در حدود 1222 شمسی متولد شده بود؛اصول اولیه موسیقی را نزد برادر بزرگ خود میرزا حسن آموختو سپس در مکتب نا پدریش آقا غلامحسین که گفته اند مردی حسود و خسیس بود ،با رنج و سختی بسیار فرا گرفت.

آقا میرزا عبداله دستگاههای موسیقی ملی ایران را نورد تجدید نظر قرار داد و با ادغام بعضی از آنها در هم ، هفت دستگاه مستقل و مفصل را پدید آورد و در اختیار همگان قرار داد و شاگردان بزرگی را تربیت کرد که علاوه بر فرزندانش ، باید از سید حسن خلیفه ، میرزا مهدی خان صلحی و مهدی قلی هدایت ، میرزا نصیر فرصت شیرازی ،اسماعیل قهرمانی ، سید علی محمد خان مستوفی وسید مهدی دبیری ، حسین خان هنگ آفرین ، حاج آقا محمد مجرد ایرانی و ابوالحسن خان صبا نام برد .بعدها توسط همین شاگردان مثل : میرزا نصیر فرصت شیرازی ، مهدی قلی هدایت ردیفهای استاد نت نویسی شد که مدت هفت سال به طول انجامید.

ردیف بالا از راست:1- مرتضی صبا 2- غلامحسین خان 3- رضا هندسی 4- اسماعیل قهرمانی 5- ناصر خان

ردیف پایین از راست:1- علی اکبر روحانی (محب السلطان) 2- جواد عبادی (پسر بزرگ میرزا عبداله) 3- آقا میرزا عبداله 4- سید حسین خلیفه


نوشته شده در چهارشنبه 85/11/4ساعت 2:29 عصر توسط امیر حسین یقموری نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

آخرین مطالب
» صنعت و ...
عصر شعر
حسن کسایی هم رفت
عکس مستند در سفر اخیر مشهد
غلامعلی پیر ایرانی
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com